برنزه ی منی و من سفید طوفانی پناه بر تن از این انتزاع شهوانی
دو چشم ابلق تو خانقاه ابلیس استسیاه عارض تو ابرق مسلمانی
نشسته قامت قندت به غایت کمرت سلام و سجده بر آن انحنای روحانی
در کرم بگشا تا که هفت گردد یک به روی خوان لبت نعمت و فراوانی
به به
پر و بالش بدید
عاااالی بود
یه جاییش منو یاد رمان سلوک انداخت
اونجا که میگه در کرم بگشا تا که هفت گردد یک! :)
کلن هم عالی بود..
:)))) بله شاید هم.
ولی خود بنده بیشتر یاد این اشارت بودم که با کرم کردن و صدقه ی هر گندم ، به شما هفت گندم و بلکه هم هفتاد گندم باز پس می آید