میرقصمت، ز رعشه عسل میکند تنم
خوشحرکتیّ شیخ اجل میکند تنم
تو زخم میزنی و بغل میشود دلت
من درد میکنم و غزل میکند تنم
در هیاهوی بادهایی از چپ و راست
آنقدر که حتا نمیشود
سیگاری گیراند بی خیال
زیبای من افسونگری افسونگریزی
افسون من خنیاگری آشوبریزی
لبهای تو انگشت من حرم نفسها
مغرور من آرامشی وسواسخیزی