-
غنی از وقت و فرصت و جوانی هم که بودیم احمق بودیم مع الاسف.
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1401 21:21
بقول کسی: یا این شراب خوب است یا این که من خرابم بقول من: شل مغز شدم از زیاد شدن سالهای زندگی در شکست و کم شده چاره های در دسترس. دچار فقر شدیم. فقر فرصتها. فقر هم که در جریانی، آقایان میفرمایند احمق میکند
-
این پرانتز بیمحل را لطفا!
دوشنبه 6 دیماه سال 1400 13:25
دست این کودک را بگیرید ببریدش یک جایی که وقت کتکش دیر نشود بعد، توی پرانتز، رفته بودی برایم بمیری، مردی؟ حالا با جنازهات ... بعدِ بعد، -اگر نمیمانی لااقل نرو +بعداً. باشد بعداً نمیروم [( اگر نمیروی، لااقل گم شو +(" باشد. بعداً. لااقل بعداً گم میشوم)" ... دستم را میگیرند... میبرند یکجایی که سه نقطه....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 آذرماه سال 1393 19:13
میگه بریم بیرون میگم خب بریم بارون که میاد میییییره که میره از همون اولم بارونو بیشتر از من دوست داشت از همون اولم تمام دختران دیگه ی زمینو دوستم داره، اما خیلی کم، کمه کمه کم دوستم داره، اما نه قدر ساحل، دریا، صدف، باران، بهار... لیمو من اما دوستش ندارم
-
دنیاهای متعامد
یکشنبه 25 خردادماه سال 1393 23:39
تو دنیایی که من عاشقیت رو کنار میذارم، ام کلثومم یکی از علمای بنام دینی جهان عرب شده لابد ... احمق شدهای ای مرد!؟؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 خردادماه سال 1393 11:56
اویی که با سپیدی گردنش سیاهرگ دل من را زد همان ایشان. یا مثلا: همه با پنبه سر میبرن ایشون با عطر/سپیدی گردنشون.
-
رو
یکشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1393 13:05
میخواستم بهش بگم: نیگا کن تو رو خدا! ببین کی داره از چشمِ قشنگ حرف میزنه!! تو اصن روت میشه؟ ولی خب روم نشد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1393 03:05
جوری میگه "دوستت دارم" که یک مادر جوان مهربان به پسر بچه ی کوچک شیطونش میگه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1393 02:56
چشم تو جای امن شب است نازنین چیزی به طلوع آفتاب نمانده ببند آن دو زیبای بیقرار را
-
شاکی بازی
سهشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1393 01:03
قرار نبود هیچ وقت حرفی از این جنس بزنم، قرار بود که همیشه متنفر شوم ازش وقتی که یادم میآید چطور مرا از ماشینش انداخت بیرون. ولی حالا خیلی خوب میفهمم که چطور میشود که کسی خودش فکر میکند دارد حرفهای قشنگی میزند و در واقع دارد گورش را برای همیشه در دلت میکند. این که این آدم خودش است که ناخواسته و ندانسته خودش را می...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 فروردینماه سال 1393 02:11
لبانم را می بوید مبادا دوستش داشته باشم دیگر حتی چنین هم نمیکند
-
your very kiss of mine
پنجشنبه 7 فروردینماه سال 1393 00:55
Not your first nor your last Not the longest nor the shortest . Was not your best or may not be the worse But just a simple kiss from the disparate collection of fallen lips you own not even the simplest kiss. My lips will vanish from your convenient images easily; if they still do exist. It's nothing that you...
-
سین سیزدهم
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1392 23:11
به من نگو سلام. طاقت یک سلام دیگر شنیدن را ندارم فی الواقع. سلامهایی که از پیشان خداحافظی میایند سختند؛ خیلی. سلامهایی که بدون خداحافظی تمام میشوند به مراتب سختتر. و سلامهای که در هوا میمانند و در خود بارها و بارها اکو میشوند گلی از گلهای درشت جهنم هستند. سلام محبوب من. به من نگو سلام
-
از خلال درفتها (2)
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1392 16:25
نسیم "تاجسرم!"، "خوشگلم!"، "عزیزم!"، "چاق!" دوباره میوزد از شط خیزران عراق و من که اشک تو را روی آب میبینم
-
از خلال درفتها (1)
جمعه 18 بهمنماه سال 1392 00:17
موبایلم را زده اند و از بی ارتباطی بالاخره گشتم موبایل داغون قدیمی را پیدا کردم و بعد از ماههای طولانی روشنش کردم. عادت داشتم توی درفتش شعرهای نگفته ی بسیاری بنویسم. یکی از بیتهایی که امشب درونش کشف کردم این بود: لبت به خنده مرا میکشد به باغ خیال زبان خام گست میکشد به ویرانی که احتمالا ایشون (با حضرت محبوب که نیستم...
-
سر رفته ای ز بوسه ام و دل بریده ای
چهارشنبه 11 دیماه سال 1392 00:13
میرقصمت، ز رعشه عسل میکند تنم خوشحرکتیّ شیخ اجل میکند تنم تو زخم میزنی و بغل میشود دلت من درد میکنم و غزل میکند تنم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 دیماه سال 1392 15:26
در هیاهوی بادهایی از چپ و راست آنقدر که حتا نمیشود سیگاری گیراند بی خیال
-
با چشم من زیبای من تا کی ستیزی
پنجشنبه 5 دیماه سال 1392 20:50
زیبای من افسونگری افسونگریزی افسون من خنیاگری آشوبریزی لبهای تو انگشت من حرم نفسها مغرور من آرامشی وسواسخیزی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1392 11:19
"مثل سگ در انتظاریم تا وفاداری کنیم" چیزی بدیه که آدم به معشوقش بگه؟ خب مسئله اینجاست که حتا اگر مستلزم هیجانات منفی ای هم باشه این داغی شناختی منفیش چیزی از سردی حقیقتش کم نمیکنه
-
meta fantasy
شنبه 18 آبانماه سال 1392 16:31
شکوه از من تغزلیتر هست؟ عشوه از تو تجملیتر هست؟ تب تو آمدهست تا لب من بوسه از این تعاملیتر هست؟ از گلآویزگاه بستر تو خاستگاهی تحولیتر هست؟ از تنت میییل میچکد شب و روز مرد از تو تخیلیتر هست؟ . ادامه ش بدم یا خوبه بنظرتون؟
-
کوکوریکو 3 (نسخه ی چشمبازی با سوژه ی خیره ی شعر)
جمعه 10 آبانماه سال 1392 13:44
... ... گیرم که سوز صوت دعای سحرگهی از آن لب رسیده طاهر شنیدنی است ... اما نگاه خیره تو نرم و بی صداست اما نگاهبازی شاعر چشیدنی است
-
کوکوریکو 2 (نسخه ی مسروقه)
جمعه 10 آبانماه سال 1392 13:39
هرچه نگاه می کنمت هی نگاه تر قلبم تباه می شود و هی تباه تر خاک وصال بر سر پرهیز لعنتی خواهم تو را گناه کنم هی گناه تر
-
فعلگی
یکشنبه 28 مهرماه سال 1392 21:23
مدتی است که شعر شوق انگیزی از چشمانتو در دلم خانه کرده من اما هر شب که به خانه میرسم مثل پینه دوز پیر ته بازار سویی توی چشمهایم نمانده و گرمایی توی قلبم که شعر گرم و زیبای چشمهای تو را بنویسم سر به بالشت که میگذارم ناخواسته خوابم میبرد بی که حسرت بودن در آغوش تو مثل تمام شبهای پیشین بیازاردم دست من نیست نازنین تو خوب...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 31 شهریورماه سال 1392 10:29
زلفی اصی چون کاکلی آتش فشونت هس؟ آ نونت اگه نیس دلی مهربونت هس؟ نقدی به تو دل دادم آ تو نسیه میخندی جانا مگه این قاعده تو اصفهونت هس؟
-
چهره ی فیلان تو پیدا نیست
جمعه 11 مردادماه سال 1392 19:40
های عشق هاااای عشق شب بود سیبیلاتو ندیدم موتوعسفانه بگی بخواب بچه ها تازه از سر کار اومدن کپه ی مرگشونو بذارن خسسه ن بیلیک-بیلیک و دالانگ-دالانگ تا به کی های عشق های مبهم پیچیده ی باهوشِ این-عه-ریلیشنشیپِ زبان درازِ اینسکیور های رضازاده به بازی گرفته شده در نبرد با مشتی افلیج پر مدعا های نیمهخدای مفلوک پرطرفدار های...
-
کوکوریکو وار
یکشنبه 6 مردادماه سال 1392 02:48
بریده ای و من انکار خواهم کرد و زخمهای دلم را هزار خواهم کرد رگه رگه هوس و خواهش و علاقه به من میان سنگ دلت آشکار خواهم کرد تو بیوفای همهکَسکُش محال اندیش تو را به شیوه های خودت احتکار خواهم کرد تو را به شهوت و شعر و تو را به کافه و کام تو را به شکوه و عشوه شکار خواهم کرد به طره های طلایی آبشار کجم نشد به چادر به...
-
سیب - امتحانی
شنبه 1 تیرماه سال 1392 18:44
من به قربان غم چشمان او گردن مردانه اش. دستان او سیب دل را چید و شست و گاز زد بوی جان می آید از دندان او
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 19:28
با تو صنما جرم و مکافات خوش است احیاء هزار شورِ مافات خوش است تو ماه دی و بهمن و فروردینی قرآن به میان... امّا ... لبهات خوش است
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 13:35
زیبا ای چشم تو زیبا دست تو زیبا قد تو زیبا قدر تو زیبا صدای تو زیبا رویای تو زیبا نگاه تو زیبا گناه تو زیبا شیرینی زیر زبان من باش حین هورت کشیدن چای تلخ روزگار
-
فکر به خویش سببی میکنم!!
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 17:37
پیش شما بی ادبی میکنم دزدکی و نیمشبی میکنم از روش چشم شما توی عکس سرقت ناب ادبی میکنم ...
-
در رثای دوست عزیز بهمن پایه کوتاه - اردیبهشت 88
جمعه 13 اردیبهشتماه سال 1392 12:05
بسوز "بهمن" اگر با منت سر یاری است که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاری ست بسوز بهمن و با بوسههای پی در پی مرا ببر به جهانی که از الم عاری ست مرا ببر به جهانی که دود بر دل نیست مرا ببر به جهانی که در دمی جاریست بسوز بهمن و کم شو، که دست و پا کوتاه من و تو فکر رهایی، جهان به طراری ست بسوخت جان من و کارش این...