بریده ای و من انکار خواهم کرد
و زخمهای دلم را هزار خواهم کرد
رگه رگه هوس و خواهش و علاقه به من
میان سنگ دلت آشکار خواهم کرد
تو بیوفای همهکَسکُش محال اندیش
تو را به شیوه های خودت احتکار خواهم کرد
تو را به شهوت و شعر و تو را به کافه و کام
تو را به شکوه و عشوه شکار خواهم کرد
به طره های طلایی آبشار کجم
نشد به چادر به مشکی دچار خواهم کرد
و بعد چشم به چشم و دماغها بر هم
به سمّ خیس لبت انتحار خواهم کرد*
شکار میکنم و سنگ میشود چشمم
و سنگ سنگ تو را سنگسار خواهم کرد
خودم از اینهمه فقط یکی از ابیاتش را دوست دارم. اما هر چه میکنم چیزی هم برای چکش کاری نمیبینم. کم استعداد شده ام این روزها/ کم استعدا تر از پیش حتا
*نزار قبانی جایی میگه : و وصول الی عینیک وهم و وصول الی شفتیک انتحار. یا چیزی شبیه به این
رجب و رمضان 1392
وای وای وای ...فقط این بیت :
و بعد چشم به چشم و دماغها بر هم
به سمّ خیس لبت انتحار خواهم کرد